جدول جو
جدول جو

معنی چماله کردن - جستجوی لغت در جدول جو

چماله کردن
(دَرْ سِ لَ اَ کَ دَ)
درهم مالیدن چیزهایی از قبیل پارچه و لباس و کاغذ و دستمال و غیره. پرچین و چروک ساختن پارچه یا کاغذ و نظایر اینها. مچاله کردن. در هم فشردن و به هم مالیدن و ناصاف کردن کاغذ و لباس و پارچه و امثال اینها
لغت نامه دهخدا
چماله کردن
در هم مالیدن چیزهایی از قبیل پارچه، لباس، کاغذ و غیره
تصویری از چماله کردن
تصویر چماله کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مچاله کردن
تصویر مچاله کردن
فشردن و در هم مالیدن و له کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گمانه کردن
تصویر گمانه کردن
کنایه از گمان کردن، پنداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کَ دَ)
تنقیه کردن. شستشوی روده ها. رجوع به اماله شود
لغت نامه دهخدا
(شِ تِ رَ / رِ زَ دَ)
در میان مشت فشرده گرد کردن: کاغذ را در مشتش مچاله کرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مچاله و مچاله شدن شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از حواله کردن
تصویر حواله کردن
چک کردن حواله دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصور کردن: گمان کسی را وفا ناید از وی حکیمان بسی کرده اند این گمانه. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاله کردن
تصویر کشاله کردن
خود را بسویی کشیدن بطرفی خزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیاله کردن
تصویر پیاله کردن
مردن در گذشتن خاصه در گذشتن پیر یا مراد
فرهنگ لغت هوشیار
بیرون راندن دور کردن پاک کردن دور کردن زایل کردن راندن قلع کردن دفع کردن بیرون بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقاله کردن
تصویر اقاله کردن
به هم زدن ویزاندن بر انگیختن بیع فسخ کردن بیع و شری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
حاضر کردن مهیاکردن آمادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احاله کردن
تصویر احاله کردن
واگذاشتن ارجاع کردن واگذاشتن حواله دادن حوالت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
فشرده و مالیده و له و لورده کردن، خرد و خمیر کردن: فلان پهلوان در موقع کشتی حریفش را مچاله کرد و از گود بیرون انداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کشاله کردن
تصویر کشاله کردن
((~. کَ دَ))
خود را به سویی کشیدن، به طرفی خزیدن
فرهنگ فارسی معین
فشردن، له کردن، از شکل انداختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
Concoct, Prepare
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
concocter, préparer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
mengenbroeien, voorbereiden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
혼합하다 , 준비하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
調合する , 準備する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
להכין
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
concoct करना , तैयार करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
mencampur, mempersiapkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
ผสม , เตรียม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
выдумывать , готовить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
zusammenbrauen, vorbereiten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
concoctar, preparar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
concoctare, preparare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
concoctar, preparar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
调制 , 准备
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
wymyślać, przygotować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
вигадувати , готувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آماده کردن
تصویر آماده کردن
karıştırmak, hazırlamak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی